دلنوشته

دوست دارم فقط همین

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی !
باشد که از خزانه ی غیبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کند؟! !
چون حسن عاقبت نه به رندی وزاهدیست
آن به که کار خود بع عنایت رها کنند
بی معرفت مباش که درمن یزیدعشق
اهل  نظر  معامله با  آشنا  کنند
حالی درون پرده بسی فتنه میرود
تا آن زمان که پرده برافتد چها کنند
گرسنگ ازین حدیث بنالدعجب مدار
صاحبدلان حکایت دل خوش ادا کنند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و  ریا  کنند
پیراهنی  که  آید  از و  بوی   یوسفم
ترسم که برادران  غیورش  قبا  کنند
بگذر بکوی میکده تا  زمره ی  حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف  دعا  کنند



+ هک شده در: 12 / 4 / 1388برچسب:,ساعت 3 ازقلب گلبرگ | همدلي