اي قطره اشك خيره سر . كاينسان پريش در بدر
بشنو دمي ! درد دل بيصاحب و بيمار من!
از ناله هاي زار من. از ديدگان تار من
افسرده شد. پژمرده شد. از سوز من. از آه من
از آه حسرت بار من......گيتار من ........گيتار من......
آخر ببين روز مرا. روز جگر سوز مرا
تنها و مات ودر بدر. چون طفل زار بي پدر
افتاده ام در خاك وگل. بيصاحب و افسرده دل
با سوز تب جانم به لب : مي ميزنم........مي ميزنم!
تا خواب ناز آيد دمي . بر ديده گيتار من
از نيمه شب .تا نيمه شب ني ميزنم.........ني ميزنم!
مال تو بود آخر !بگو :عشقم چرا آواره شد؟
پاسخ بده !ديوانه اي از زندگي بيزار شد
آخر دگر !بيچاره شد :گيتار من.....گيتار من.....