شرح پریشانی
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر وسامانی من گوش کنید
گفت وگوی من وحیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز نهفتن تا کی
وختم سوختم این راز نهفتن تا کی
روزگاری من ودل ساکن کوی بودیم
ساکن کوی عربده جویی بودیم
عقل ودین باخته ،دیوانه رویی بودیم
بسته سلسله سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسسه غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی ورعنایی او
داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او
شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سرو سامان دارد