خاک صبر میکند، سر به آستان مرگ میگذارد،
بر شانههایش گریه میکند اما نمیمیرد،
خاک عاشقی صبور است، بر برگهای پاییز بوسه میزند
تقدیر جهان را عوض میکند، جوانهها را بیدار و درختها را خواب میکند
اما خود، هرگز نمیخوابد، خاک، عاشقی صبور است، که سالها و سالها
برای آسمان صبر میکند و من، همانم، که از خاک آمدهام
چون خاک عاشقم و چون خاک، روزی، صبوری را هم خواهم آموخت...