دلنوشته

دوست دارم فقط همین

روي دوست

عمر به پايان رسيد در هوس روي دوست

برگ صبوري کراست؟ بي رخ نيکوي دوست؟

گر همه عالم شوند منکر ما گو شويد

دور نخواهيم شد ما ز سرکوي دوست ؟

قبله اسلاميان کعبه بود در جهان

قبله‌ي عشاق نيست جز خم ابروي دوست

اي نفس صبح‌دم گر نهي آنجا قدم

خسته دلم رابجو در شکن موي دوست

جان بفشانم زشوق در ره باد صبا

گربرساند بما صبح دمي بوي دوست

روز قيامت که خلق روي به هر سو کنند

خسرو مسکين نکرد ميل بجز سوي دوست

خصم بسي طعنه زد دوست بسي پند داد

چشم به سوي تو بود گوش بديشان نرفت

بوسه به قيمت دهد جان ببرد رايگان

قيمت بوسيش هست منت جانيش نيست



+ هک شده در: 4 / 2 / 1389برچسب:,ساعت 3 ازقلب گلبرگ |