افتم
مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار افتم
که گر از چشم یار افتم ز چشم اعتبار افتم
شراب لطف پر در جام می ریزی ومی ترسم
که زود اخر شود این باده ومن در خمار افتم
بمجلس می روم اندیشناک ای عشق آتش دم
بدم بر من فسونی تا قول طبع یار افتم
زیمن عشق بر وضع جهان خوش خنده ها کردم
معاذ الله اگر روزی بدست روزگار افتم
تظلم آنقدر دارم میان راهت افتاده
که چندانی نگه داری که من بر یک کنار افتم
عجب کیفیتی دارم بلند از عشق ومی ترسم
که چون منصور حرفی گویم ودر پای دار افتم
در روز سواری امد وشد وقت آن وحشی
که او تازد بصحرا من براه انتظار افتم