كه تو عاشقم چرايي؟
ز دو ديده خون فشانم, زغمت شب جدايي
چه كنم كه هست اينها, گل باغ آشنايي
در گلستان چشمم,ز چه رو هميشه باز است؟
به اميد آن كه شايد, تو به چشم من درآيي
سر و برگ گل ندارم, ز چه رو روم به گلشن
كه شنيدهام ز گل ها همه بوي بىوفايي
به كدام مذهب است اين, به كدام ملت است اين
كه كُشند عاشقي را, كه تو عاشقم چرايي؟
به قمارخانه رفتم, همه پاكباز ديدم
چو به صومعه رسيدم, همه زاهد ريايي
در دير ميزدم من, كه ندا ز در درآمد
كه: «درآ, درآ عراقي, كه تو هم از آن مايي