سيب سرخي را به من بخشيد و رفت
ساقه سبز مرا او چيد و رفت
عاشقانهاي مرا باور نكرد
عاقبت بر عشق من خنديد ورفت
اشك در چشمان گرمم حلقه زد
بي مروت گريه ام را ديد ورفت
چشم از من كند واز من دل بريد
حال بيمار مرا فهميد ورفت
با غم هجرش مدارامي كنم
گر چه بر زخمم نمك پاشيد و رفت