دلنوشته

دوست دارم فقط همین

به من بگو تو اگر نباشی

 

 شانه های کدامین غزل مرا از این همه تنهایی بگیرد و من ابر

هزار دلتنگی را بر دامن کدامین آبی تا بی نهایت گریه کنم؟
به من بگو تو اگر نباشی

 لذت کدامین شعر مرا به نهایت یک عشق رساند؟
به من بگو تو اگر نباشی

 کدامین دست مهربان ساحل امن عاشقا نه ای برای زورق شکسته ی قلبم باشد؟
به من بگو تو اگر نباشی

شوق پریدن فرصت دوباره برای پرستوی نا شکیب دلم باشد کدامین
به من بگو اگر تو نباشی

این همه زیبا به این همه سرشار پیوند زند؟ کدامین افسون جادو شده ی سر غزل مرا به این همه خوب به
به من بگو اگر تو نباشی

برای دلم باقی می ماند تا بهانه گیریهای این دل سودایی تمامی داشته باشد؟ کدامین بهانه
به من اگر نباشی بگو تو

کدامین یلدایی ترین شب مرا به سمت صبح براند؟ کدا مین ستاره مرا راهنمای تیره روزیهای بی شمارم باشد و ماه
به من بگو تو اگر نباشی

آبی عشق را به تفسیر دوباره نشینم ؟ کدامین ؟کدامین غزل را بدانم ؟ کدامین بهار را بفهمم ؟کدامین ترانه را بنوشم
به من بگو تو اگر نباشی

بود؟ سهم من از عشق؟ قسمت من از آسمان؟ فرصت من از ابتدای زمین؟ نصیب من از این زندگی چه خواهد
به من بگو تو اگر نباشی

 دوستت دارم از سمت کدامین شرقی ترین آرزوی من خواهد وزید؟

خاطره ی سبز مرا از این همه خزان خواهد گرفت؟ کدامین ظهر مردادی مرا از این همه سرمای خمار خواهد ربود؟ کدامین نسیم
به من بگو تو اگر نباشی

شبانه ها برگیرم و به شوق کدامین روز هستیم را رنگی دوباره از آغاز زنم؟ به کدامین امید سر از بالین
به من بگو تو اگر نباشی

چه کسی مرا به سوی عاطفه خواهد برد و مرا مهمان دقایق مهربانی خویش خواهد کرد؟
پس ای همه زیبا! ای همه ناز! ای همه سبز! ای همه وقار!

 شکوه! ای همه لبریز ای همه
با من بمان تا در کنار تو به خویشتن خویش ببالم و به آسمان و زمین فخر بفروشم که بودن با تو بهترین دلیل بودن من است نازنینم  .



+ هک شده در: 6 / 6 / 1388برچسب:,ساعت 3 ازقلب گلبرگ |