دلنوشته

دوست دارم فقط همین

تو به من خنديدي
و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلوده به من کرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتي و هنوز،
سالها هست که در گوش من آرام،
آرام
خش خش گام تو تکرار کنان،
ميدهد آزارم
و من انديشه کنان
غرق اين پندارم
که چرا،
خانه کوچک ما
سيب نداشت
کاش کلمه اي به نام جدايي وجود نداشت....



+ هک شده در: 2 / 7 / 1388برچسب:,ساعت 3 ازقلب گلبرگ |