آن ناله ها كه از غم دلدار مي كشم * آهي است كز درون شرر بار مي كشم
با يار دلفريب بگو : پرده بر گشا * كز هجر روي ماه تو ، آزار مي كشم
منصور را گذار كه فرياد او بدوست * در جمع گلرخان به سردار مي كشم
ساقي بريز باده به جامم كه هجر يار* باري است بس گران به سر بار مي كشم
گفتي كه دوست بازكند ،دربه روي دوست * اين حسرتي است تازه كه بسيارمي كشم
كوچك مگير كلبه پير مغان كه من * بوي نگار زان در وديوار ميكشم
سالك !در اين سلوك بدنبال كيستي؟ * من يار را به كوچه و بازار ميكشم