دلنوشته

دوست دارم فقط همین

يا که به راه آرم اين صيد دل رميده را

يا به رهت سپارم اين جان به لب رسيده را

يا ز لبت کنم طلب قيمت خون خويشتن

يا به تو واگذارم اين جسم به خون تپيده را

کودک اشک من شود خاک‌نشين ز ناز تو

خاک‌نشين چرا کني کودک نازديده را؟

چهره به زر کشيده‌ام، بهر تو زر خريده‌ام

خواجه! به هيچ‌کس مده بنده‌ي زر خريده را

گر ز نظر نهان شوم چون تو به ره گذر کني

کي ز نظر نهان کنم، اشک به ره چکيده را؟

گر دو جهان هوس بود، بي‌تو چه دسترس بود؟

باغ ارم قفس بود، طاير پر بريده را

جز دل و جان چه آورم بر سر ره؟ چو بنگرم

ترک کمين گشاده و شوخ کمان کشيده را

خيز، بهار خون‌جگر! جانب بوستان گذر

تا ز هزار بشنوي قصه‌ي ناشنيده را



+ هک شده در: 29 / 12 / 1388برچسب:,ساعت 3 ازقلب گلبرگ |