بود
آرام جانم ميرود،جان را صبورى چون بود آنكس شناسدحال من ،كاوهمچو من درخون بود
رنجم مبادا بر تنى ، چون من مبادا دشمنى من دانم و همچون منى ،كاندوه دورى چون بود
زلفش كه در جانم گزد،چون مارپنهانم گزد مارى كزينسانم گزد ، كى در خور افسون بود
ليلى وموى مشك بو،آنكس كه ديده مو به مو دانم كه زنجير از چه رو، در گردن مجنون بود